کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
factory پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
factory
/ˈfakt(ə)rē/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
factory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارخانه
-
واژههای مشابه
-
factorials
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاکتورها
-
factories
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارخانه ها، کارخانه
-
factorially
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاکتوریل
-
factorial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاکتوریل، حاصلضرب اعداد صحیح مثبت، وابسته به عامل یاکارخانه
-
software factory
نرمافزارسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] تولید نرمافزار بهصورت صنعتی مشابه سایر محصولات فیزیکی، مانند خودرو و لوازم خانگی
-
factory tourism
کارخانهگَردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] بازدید گردشگران از کارخانهها برای مشاهدۀ فرایند تولیدات آنها
-
factorial n
عاملی n
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] حاصلضرب اعداد صحیح از 1 تا n متـ . فاکتوریل n
-
factorial design
طرح عاملی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] طرحی که در آن در هر بار تکرار آزمایش، تمام ترکیبهای ممکن سطحهای عامل بررسی میشوند
-
factory farm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارخانه کارخانه
-
steel factory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارخانه فولاد
-
car factory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارخانه خودرو
-
factory ship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کشتی کارخانه
-
factory-made
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارخانه ساخته شده است