کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
expeditated پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
expeditated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرعت بخشیدن
-
واژههای مشابه
-
expedition
سفر تجسسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] سفری گروهی با هدفی خاص برای شناخت مکانهای کاملاً یا تقریباً ناشناخته
-
expeditating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشویق
-
expeditate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسریع
-
expediter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرستنده
-
expedites
دیکشنری انگلیسی به فارسی
expedites، تسریع کردن در، پیش بردن
-
expeditely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
expeditely
-
expediting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرعت بخشیدن، تسریع کردن در، پیش بردن
-
expedition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اکسپدیشن، سفر، اردوکشی، سرعت، تسریع، هيئت اعزامی
-
expedite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تسریع، تسریع کردن در، پیش بردن، شتابان
-
expeditions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اکسپدیشن ها، سفر، اردوکشی، سرعت، تسریع، هيئت اعزامی
-
expediteness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
expediteness
-
expediters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
expediters
-
hostile expedition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفر خصمانه