کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
expatriated پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
expatriated
دیکشنری
اخراج شده
فعل
expatriate
از کشور خود راندن
exile, displace, abandon, banish, deport, expatriate
تبعید کردن
leave, relinquish, give up, pull out, disuse, evacuate
ترک کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
expatriated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اخراج شده، از کشور خود راندن، تبعید کردن، ترک کردن
-
واژههای مشابه
-
expatriation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهاجرت، جلای وطن
-
expatriate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبعیض آمیز، مهاجر، از کشور خود راندن، تبعید کردن، ترک کردن، تبعیدی
-
expatriations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهاجرت، جلای وطن
-
expatriates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهاجران، مهاجر، از کشور خود راندن، تبعید کردن، ترک کردن