کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
exercise device پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
exercise device
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
exercise device
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دستگاه ورزشی
-
واژههای مشابه
-
exercisable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اجرا، قابل تمرین
-
exercises
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمرینات، ورزش، تمرین، مشق، تمرین کردن، تمرین دادن، عمل کردن، استعمال کردن، بکار انداختن
-
exerciser
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورزشگر
-
exercised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمرین کرد، تمرین کردن، تمرین دادن، عمل کردن، استعمال کردن، بکار انداختن
-
exercising
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمرین، تمرین کردن، تمرین دادن، عمل کردن، استعمال کردن، بکار انداختن
-
ordnance exercise
تمرین آتشباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تمرین تیراندازی نیروی دریایی
-
terrain exercise
عارضهتمرین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی، مهندسی نقشهبرداری] تمرینی برای فائق آمدن بر مشکلات یک وضعیت نظامی مشخص بر روی زمین که در آن افراد نظامی فرضی هستند و راهکار معمولاً مکتوب است
-
gymnastic exercise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورزش ژیمناستیک
-
back exercise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورزش برگشت
-
Kegel exercises
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کگل تمرین می کند
-
arm exercise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورزش بازو
-
aerobic exercise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورزش هوازی
-
exercising weight
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمرین وزن