کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
execute پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
execute
/ˈeksiˌkyo͞ot/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
execute
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرا کردن، اعدام کردن، قانونی کردن، اداره کردن، نواختن، عمل کردن، عمل اوردن، ادا کردن، نمایش دادن
-
واژههای مشابه
-
executant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرا کننده، نوازنده
-
executively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجباری
-
execution
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرا، اعدام، انجام، توقیف، ادا، انفاذ
-
executability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابلیت اجرا
-
executional
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجباری
-
executive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرایی، مجری، هيئت رئيسه، جامع
-
executes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرا می کند، اجرا کردن، اعدام کردن، قانونی کردن، اداره کردن، نواختن، عمل کردن، عمل اوردن، ادا کردن، نمایش دادن
-
executions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعدام ها، اعدام، اجرا، انجام، توقیف، ادا، انفاذ
-
executer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرایی، مجری
-
executancy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجازات
-
executable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرایی، قابل اجرا، اجرا پذیر، انجام پذیر
-
executing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرای، مجری
-
executive producer
مدیر اجرایی تولید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فردی که در جنبههای فنی فرایند فیلمسازی دخالت ندارد، بلکه بیشتر به مسائل تجاری و قانونی فیلم میپردازد