کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
establishes پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
establishes
/iˈstabliSH/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
establishes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایجاد می کند، برقرار کردن، ساختن، دایر کردن، تاسیس کردن، مقرر داشتن، بناء نهادن، تصدیق کردن، معین کردن، فراهم کردن، بر پا کردن، تصفیه کردن، کسی را به مقامی گماردن، شهرت یا مقامی کسب کردن
-
واژههای مشابه
-
establishment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استقرار، تاسیس، برقراری، تشکیل، برپایی، موسسه، سازمان، بنگاه، بناء، دسته کارکنان
-
establisher
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناظر، موسس
-
establishments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موسسات، استقرار، تاسیس، برقراری، تشکیل، برپایی، موسسه، سازمان، بنگاه، بناء، دسته کارکنان
-
established
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایجاد، مقرر، پا بر جا، مثبت
-
establishing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تأسیس، سازماندهی
-
establishable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل تنظیم
-
establishing shot
نمای معرف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نمای دوری که موقعیت استقرار عناصر صحنه را نشان میدهد
-
call establishment
برقراری تماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فرایند مسیردهی و اتصال تماس تلفنی یا انتقال داده متـ . برقراری برخوانی
-
key establishment
برقراری کلید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] روند توزیع امن کلیدهای رمزنگاشتی بین پودمانها
-
established church
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلیسا تاسیس شد، کلیسای قانونی و شرعی
-
re-establishment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازسازی
-
business establishment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استقرار کسب و کار
-
stand establishment
ایجاد توده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ایجاد پوشش درختی ازطریق جنگلکاری و بازکاشت و بازجنگلکاری و زادآوری