کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
escort پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
escort
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
escort
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکورت، همراه، مشایعت، گارد محافظ، بدرقه، ملتزمین، نگهبان، پاس، اسکورت کردن
-
واژههای مشابه
-
escorted
بایاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ویژگی آنچه یاور دارد
-
escorted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکورت، اسکورت کردن
-
escortment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکورت
-
escort 3
یاور 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] شخصی که گشت را از مبدأ تا مقصد بهعنوان راهنما یا حلاّل مشکلات همراهی میکند
-
escort 1
همپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] یک یا چند نفر که شخصی را بهمنظور محافظت یا احترام همراهی میکنند متـ . همپایان
-
escort 2
همپایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] همراهی کردن شخصی بهمنظور محافظت از او بهوسیلۀ یک یا چند نفر
-
escorted tour
گشت بایاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتی که در آن از خدمات یاور استفاده میکنند
-
escort itinerary
گشتنامۀ یاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتنامهای که برای یاور تنظیم میشود، ضمن آنکه گشتپرداز هم از آن بهعنوان رهنمودی برای خطِمشیها و تشریفات کلی استفاده میکند
-
destroyer escort
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکورت نابودگر
-
tour manager, tour escort, tour director
مدیر گشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فردی که از طرف گشتپرداز بر جریان سفر و اجرای گشتنامهها مدیریت و نظارت دارد