کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
enumerators پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
enumerators
/iˈn(y)o͞oməˌrātər/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
enumerators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده
-
واژههای مشابه
-
enumeration
دارشماری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] شمارش و طبقهبندی یک یا چند گونۀ جنگلی براساس ابعاد و سن و جز آن، عموماً هنگامی که به حد معینی رسیده باشد متـ . آماربرداری inventory 1
-
enumerations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارش، سرشماری، یکایک شماری
-
enumerable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل شمارش است
-
enumerating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارش، برشمردن، شمردن، یکایک شمردن، بشمار اوردن، محسوب داشتن
-
enumerates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده، برشمردن، شمردن، یکایک شمردن، بشمار اوردن، محسوب داشتن
-
enumerator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده
-
enumerate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارش، برشمردن، شمردن، یکایک شمردن، بشمار اوردن، محسوب داشتن
-
enumerated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارش شده، برشمردن، شمردن، یکایک شمردن، بشمار اوردن، محسوب داشتن
-
enumerability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارشپذیری
-
enumeration
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارش، سرشماری، یکایک شماری
-
enumerable set, denumerable set, countable set
مجموعۀ شمارا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای که در تناظر یکبهیک با مجموعۀ اعداد طبیعی باشد