کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
entrance پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
entrance
/enˈtrans,ˈentrəns/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
entrance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورود، مدخل، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، دروازهءدخول، درب مدخل، اغاز مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، زیاد شیفته کردن، در بیهوشی یا غش انداختن
-
واژههای مشابه
-
entrancements
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورودی ها
-
entranced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
entranced، اغاز مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، زیاد شیفته کردن، در بیهوشی یا غش انداختن
-
entrancer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
entrancer
-
entrancing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
entrancing، اغاز مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، زیاد شیفته کردن، در بیهوشی یا غش انداختن
-
entrance cone
مخروط ورودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] بخشی از تونل ایفل که در بالادست آزمونگاه قرار دارد
-
entrance pupil
مردمک ورودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] تصویر دهانهبند (aperture stop) یک سامانۀ نوری در فضای شیء
-
accessible entrance
ورودی افراد کمتوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مکان یا مؤسسه یا سازمانی که برای افراد کمتوان پیاده یا دارای صندلی چرخدار مناسبسازی شده است و توقفگاه خودرو نیز دارد
-
entrance examination
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امتحان ورودی
-
back entrance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورودی پشتی
-
front entrance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورودی جلویی
-
service entrance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورودی خدمات
-
entrance exam
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آزمون ورودی
-
pre entrance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش ورود