کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
enriching پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
enriching
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
enriching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غنی سازی، غنی کردن، پرمایهکردن، توانگر کردن، غنیساختن
-
واژههای مشابه
-
enriches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غنی می کند، غنی کردن، پرمایهکردن، توانگر کردن، غنیساختن
-
enriched
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غنی شده، غنی کردن، پرمایهکردن، توانگر کردن، غنیساختن
-
enrich
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غنی سازی کنید، غنی کردن، پرمایهکردن، توانگر کردن، غنیساختن
-
enricher
دیکشنری انگلیسی به فارسی
enricher
-
enriched medium
محیط غنیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] محیط پایهای که از انواع مواد مغذی یا عوامل رشد تهیه شده است تا امکان رشد نوع خاصی از اندامگانها را تقویت یا تشدید کند
-
enrichment medium
محیط غنیکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] محیطی که برای غنیسازی و تقویت و رشد بعضی اندامگانها به کار میرود
-
isotopic enrichment
غنیسازی ایزوتوپی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرایند تغییر دادن فراوانی نسبی ایزوتوپها در عنصری خاص
-
enriched mantle
گوشتۀ غنیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بخشی از گوشتۀ زمین که غلظت عناصر ناسازگار در آن افزایش یافته و درنتیجه ظرفیت تولید ماگما از راه ذوب بخشی تشدید شده است
-
food enrichment
مقویسازی غذا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] افزودن مواد مغذی به غذاها بهطوریکه به حد معیار برسند