کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
enforcive پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
enforcive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرای
-
واژههای مشابه
-
enforces
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعمال می کند، اجرا کردن، وادار کردن، مجبور کردن، از پیش بردن، تاکید کردن
-
enforcible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اجرا
-
enforcement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرای، اجراء، انجام، فشار
-
enforced
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعمال شده، اجرا کردن، وادار کردن، مجبور کردن، از پیش بردن، تاکید کردن
-
enforceable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اجرا، قابل اجراء
-
enforceability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل اجرا بودن
-
enforcers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجریان، مجری
-
enforcing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرای، اجرا کردن، وادار کردن، مجبور کردن، از پیش بردن، تاکید کردن
-
enforce
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اعمال، اجرا کردن، وادار کردن، مجبور کردن، از پیش بردن، تاکید کردن
-
enforcively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجباری
-
peace enforcement
اِعمال صلح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] بهکارگیری نیروهای نظامی یا تهدید به استفاده از آنها که معمولاً برای کسب اقتدار بینالمللی و مجبور ساختن کشورها به تابعیت از فرمانها و قطعنامههای سازمان ملل در جهت حفظ نظم و صلح جهانی صورت میگیرد
-
law enforcement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجرای قانون
-
peace enforcement forces
نیروهای اِعمال صلح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نیروهای نظامیای که برای کسب اقتدار بینالمللی و وادار کردن کشورها به تابعیت از فرمانها و قطعنامههای سازمان ملل در جهت حفظ نظم و صلح جهانی تعیین میشوند