کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
endeavor پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
endeavor
/enˈdevər/
دیکشنری
تلاش کن
اسم
effort, endeavor, scramble, bustle, fuss, muss
تلاش
attempt, effort, try, endeavor, trial, labor
کوشش
effort, endeavor, work, eagerness, labor, conation
سعی
endeavor, endeavour
جد و جهد
endeavor, industry, struggle for religion, endeavour
مجاهدت
endeavor, strife, endeavour
سعی بلیغ
فعل
try, endeavor, endeavour
تلاش کردن
strive, endeavor, try, tug, endeavour
کوشیدن
try, endeavor, make effort, take care
سعی کردن
beaver, strive, try, endeavour
سر و دست شکسن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
endeavor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلاش کن، تلاش، کوشش، سعی، جد و جهد، مجاهدت، سعی بلیغ، تلاش کردن، کوشیدن، سعی کردن، سر و دست شکسن
-
واژههای مشابه
-
endeavors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلاش می کند، تلاش، کوشش، سعی، جد و جهد، مجاهدت، سعی بلیغ، تلاش کردن، کوشیدن، سعی کردن، سر و دست شکسن