کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
embrangled پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
embrangled
دیکشنری
تعجب کرد
فعل
roil, confuse, dishevel, embrangle, embroil, entangle
اشفته کردن
enmesh, entangle, circumvent, confuse, embrangle, involve
گیر انداختن
implicate, incriminate, confuse, draw, embrangle, enlace
گرفتار کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
embrangled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعجب کرد، اشفته کردن، گیر انداختن، گرفتار کردن
-
واژههای مشابه
-
embrangling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متشکرم، اشفته کردن، گیر انداختن، گرفتار کردن
-
embrangle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غرق شدن، اشفته کردن، گیر انداختن، گرفتار کردن
-
embranglement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استراحت