کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
electricity پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
electricity
/ilekˈtrisitē,ˌēlek-/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
electricity
الکتریسیته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شاخهای از علم فیزیک که به مطالعۀ پدیدههای مربوط به بارهای الکتریکی ساکن یا متحرک میپردازد متـ . برق
-
electricity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الکتریسیته، برق، نیروی برق، نیروی کهربایی
-
واژههای مشابه
-
electric
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الکتریکی، برقی، کهربایی، برق دهنده
-
electrics
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الکتریکی
-
electral
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الکترال
-
electrically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الکتریکی
-
electrizer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الکتریسته
-
electrization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برق
-
electrized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الکتریکی
-
electrical
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الکتریکی، قابل الکتریکی
-
electric moment
گشتاور الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] کمیتی بُرداری برای توصیف دو بار الکتریکی هماندازه و با علامتهای مخالف که مقدارش برابر است با حاصلضرب مقدار یکی از بارها در فاصلۀ بین آنها
-
electrical hygrometer
نمسنج الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نمسنجی که ویژگیهای الکتریکی عنصر حساس آن با رطوبت جوّ تغییر میکند
-
electric arc
قوس الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تخلیۀ الکتریکی نورگسیل بین دو الکترود در محیط عایق
-
electric control
واپایش الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تنظیم وسیلۀ الکتریکی با استفاده از کلید یا جریانپا یا رله