کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
earth پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
earth
/ərTH/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
Earth
زمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سومین سیارۀ منظومۀ شمسی ازلحاظ فاصله از خورشید که سیارهای سنگی به قطر حدود 12800 کیلومتر است و شامل آب و جوّ و گرمای مناسب برای شکلگیری و ادامۀ حیات است
-
earth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمین، کره زمین، خاک، سطح زمین، دنیای فانی، سکنه زمین، با خاک پوشاندن
-
واژههای مشابه
-
earthed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمینی، با خاک پوشاندن
-
earths
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمین ها، خورشید
-
on earth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روی زمین
-
earthing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمین، با خاک پوشاندن
-
rare earth iron garnets
فرهنگ لغات علمی
گارنتهای خاکی کمیاب آهن
-
rare earth iron garnets
فرهنگ لغات علمی
گارنتهای خاکی کمیاب
-
Earth tide
کِشَند زمین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] حرکت دورهای پوستۀ زمین براثر کشش ماه یا خورشید یا هر دو
-
earthing up
خاکدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] نوعی عملیات داشت که در آن بُن بوتۀ گیاهان را با خاک میپوشانند
-
earth color
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ زمینی
-
earth-closet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمین گنجه
-
earth tremor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لرزه زمین
-
hell on earth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جهنم روی زمین