کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
earns پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
earns
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
earns
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درآمد کسب می کند، کسب کردن، بدست اوردن، تحصیل کردن، کسب معاش کردن، دخل کردن، درامد داشتن، پیدا کردن
-
واژههای مشابه
-
earned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به دست آورده، کسب کردن، بدست اوردن، تحصیل کردن، کسب معاش کردن، دخل کردن، درامد داشتن، پیدا کردن
-
earn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدست آوردن، کسب کردن، بدست اوردن، تحصیل کردن، کسب معاش کردن، دخل کردن، درامد داشتن، پیدا کردن
-
earning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درآمد، کسب کردن، بدست اوردن، تحصیل کردن، کسب معاش کردن، دخل کردن، درامد داشتن، پیدا کردن
-
earnful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سودمند
-
earnings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درآمد، عایدات، درامد، عایدی، دخل، مداخل
-
earned run
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به دست آورد اجرا
-
earnings report
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گزارش درآمد
-
wage-earning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درآمد دستمزد
-
earned value management, EVM
مدیریت ارزش عملکردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] فعالیتی مدیریتی برای همسازی گستره و زمانبندی و منابع و نیز اندازهگیری عینی عملکرد پیشرفت پروژه
-
earned value technique
روش ارزش عملکردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] روشی برای سنجش کارایی پروژه
-
pay as you earn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرداخت کنید به همان اندازه که درآمد کسب کنید
-
earning per share
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در آمد از هر سهم
-
earned run average
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به دست آورده میانگین اجرا