کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
dying پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
dying
/ˈdī-iNG/
دیکشنری
در حال مرگ
اسم
death, dying, loss, passing, decease, departure
مرگ
death, foot, blow, dying, decease, passing away
فوت
pacification, assuagement, blackout, decrement, dying, extinction
خمود
صفت
dying, mortal
مردنی
moribund, dying
در حال نزع
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
dying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در حال مرگ، مرگ، فوت، خمود، مردنی، در حال نزع
-
واژههای مشابه
-
dyings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
dyings، مرگ، فوت، خمود
-
dys
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیس
-
Dy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دی
-
dyed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ شده، رنگ کردن