کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
drilling پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
drilling
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
drilling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری، حفر، مته زنی، تمرین، تمرین نظامی، ایجاد سوراخ با مته
-
واژههای مشابه
-
drilled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفر شده، سوراخ سوراخ، سوراخ دار
-
drill
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مته، تمرین، مشق، مشق نظامی، تمرین کردن، مته زدن، تعلیم دادن، تمرین دادن، مشق دادن، ممارست کردن
-
drillings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفاری، حفر، مته زنی، تمرین، تمرین نظامی، ایجاد سوراخ با مته
-
drill in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مته در
-
drills
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمرینات، مته، تمرین، مشق، مشق نظامی، تمرین کردن، مته زدن، تعلیم دادن، تمرین دادن، مشق دادن، ممارست کردن
-
drilling mud
فرهنگ لغات علمی
گل حفاری
-
drill mine
مین تمرینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی مین آموزشی که ازلحاظ اندازه و شکل و وزن مشابه مین جنگی است و برای تمرینهای آمادی به کار میرود
-
fire drill
تمرین آتش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هریک از تمریناتی که برطبق قوانین بینالمللی ایمنی دریانوردی برای خاموش کردن آتش باید بهصورت برنامهریزیشده و در دورههای منظم بر روی کشتی انجام شود
-
seed drill
ردیفکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ماشینی برای قرار دادن مقدار معینی بذر یا کود، در عمق معینی از خاک در یک ردیف یا در ردیفهای موازی
-
combat drill
رزمورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] تمرینی جمعی که در سطح گروه و پایینتر از آن انجام میشود و برای موفقیت رزمی یگان حیاتی است
-
core drill
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مته هسته
-
drill press
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مته فشاری
-
drill instructor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مربی مته