کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
drifted پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
drifted
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
drifted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانده شد، بی اراده کار کردن، جمع شدن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن
-
واژههای مشابه
-
drifts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانش، راندگی، جسم شناور، توده باد اورده، برف باداورده، جریان اهسته، توده شدن، یخ رفت، بی اراده کار کردن، جمع شدن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن
-
drifting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوچرخه سواری، بی اراده کار کردن، جمع شدن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن
-
drift
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانش، راندگی، جسم شناور، توده باد اورده، برف باداورده، جریان اهسته، توده شدن، یخ رفت، بی اراده کار کردن، جمع شدن، بی مقصد رفتن، دستخوش پیشامد بودن
-
littoral drift, longshore drift, shore drift
رانۀ ساحلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] موادی که با امواج و جریانهای زون ساحلی جابهجا میشوند
-
gravimeter drift, gravity-meter drift, drift of gravimeter
رانۀ گرانیسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] تغییر تدریجی و ناخواسته در مقدار مرجعی که براساس آن اندازهگیری گرانی انجام میشود
-
drift pin
میلۀ میزان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] میلهای فولادی با سطح مقطع متغیر که در صفحۀ اتصال درز ریل، برای همراستا کردن سوراخهای صفحه و ریل، به کار میرود و نصب پیچ را امکانپذیر میسازد
-
drift-down
فرورَوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] کاهش برنامهریزیشدۀ ارتفاع هواگَرد
-
drift current
جریان رانشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر جریان الکتریکی ناشی از حرکت ذرههای آزاد در راستای عمود بر میدان الکتریکی یا مغناطیسی
-
drift mobility
تحرک رانشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شاخص حرکتپذیری حاملهای بار تحت تأثیر میدان الکتریکی در نیمرسانا یا فلز متـ . تحرک 1 mobility 2
-
drift angle
زاویۀ رانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] در شناور درحالگردش، زاویۀ بین سر شناور و خط مماس بر دایرۀ گردش
-
drift velocity
سرعت رانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] سرعت میانگین حاملهای بار الکتریکی تحت تأثیر میدان الکتریکی در نیمرساناها یا رساناها یا لولههای تخلیه
-
drift motion
حرکت رانشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] حرکت ذرات باردار با سرعت ثابت در محیط پلاسما و در جهت عمود بر راستای میدان مغناطیسی
-
ether drift
رانش اثیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فرضیهای که بنا بر آن اثیر نسبت به کرۀ زمین در حرکت است متـ . رانش اتر