کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
draw the line پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
draw the line
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خط را بکش
-
واژههای مشابه
-
drawing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقاشی، نقشه کشی، ترسیم، رسم، طرح، قرعه کشی، گرفتاری، هنر طراحی، تابلو نقاشی
-
draws
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تساوی، قرعه کشی، کشش، کشیدن، رسم کردن، بیرون کشیدن، طراحی کردن، نزدیک کردن، طرح کردن، منقوش کردن، قرعه کشیدن، دریافت کردن، گرفتار کردن
-
drawing weight/ draw weight
نیروی کشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نیرویی که برای کشیدن کمان و رسیدن به وضعیت تمامکشش صرف میشود
-
as-built drawings, as-builts, record drawings
نقشههای چونساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] نقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
-
qualifying draw
قرعهکشی مسابقات انتخابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] تقسیمبندی تیمها در گروههای مختلف برای مسابقات انتخابی جام جهانی که دو سال پیش از قرعهکشی جام جهانی انجام میشود
-
rod drawing
مفتولکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] فرایندی که در آن میلگرد با کشیده شدن از درون قالب یا حدیده به مفتول تبدیل شود
-
full draw
تمامکشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] موقعیتی که در آن زه تا نقطۀ لنگر به عقب کشیده شده و آمادۀ رهش است
-
drawing grid
چارچوبۀ طراحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] قاب چوبی یا فلزی به ابعاد یک در یک متر که دارای شبکهبندی ده در ده سانتیمتری است و برای ثبت جزئیات یافتههای متراکم در محل کاوش از آن استفاده میشود
-
drawing hand
دست کشش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← دست خم
-
wire drawing
سیمکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] فرایندی که در آن، مفتول یا میلگرد از درون قالب یا حدیده کشیده و به سیم تبدیل شود
-
drawing 1
طراحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] بازنمایی تصویر یا شیء مشخص بر روی سطح بهوسیلۀ خطوط
-
draw a bead on
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی یک مهره
-
draw off
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرعه کشی کردن، دور کردن از، کاستن، کم کردن، جدا کردن، مجزا کردن