کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
disrupt پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
disrupt
/disˈrəpt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
disrupt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختلال، درهم گسیختن، منقطع کردن
-
واژههای مشابه
-
disruptively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از بین بردن
-
disrupting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختلال، درهم گسیختن، منقطع کردن
-
disruptable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابکاری
-
disruptment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختلال
-
disrupter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابکار
-
disruptive selection
گزینش گسلنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گزینشی که فراوانی دگرهها را در دو جهت مخالف تغییر میدهد و به تثبیت آنها در جمعیت منجر میشود متـ . انتخاب گسلنده
-
gene disruption
گسیختگی ژنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] غیرفعالسازی یک ژن با درنهش قطعهای دیگر از دِنا در آن
-
disruptive passenger
مسافر دردسرساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مسافری که به قوانین حاکم بر هواپیما در حین پرواز احترام نمیگذارد یا از راهنماییهای خدمه پیروی نمیکند و نظم و آرامش هواپیما را بر هم میزند
-
ecological disruption
اختلال بومشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] برهمخوردن توازن بومسازگان
-
disrupting explosive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختلال در انفجار