کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
dispersant پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
dispersant
/disˈpərsənt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
dispersant
پراکنشیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ← عامل پراکنش
-
dispersant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکنده
-
واژههای مشابه
-
dispersive
پاشنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ویژگی محیطی که در آن سرعت فاز موج الکترومغناطیسی تابعی از بسامد آن باشد
-
disperses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکنده می شود، پراکنده کردن، متفرق کردن، متفرق ساختن، پریشان کردن، پریشان شدن
-
dispersement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکندگی
-
disperse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکنده، پراکنده کردن، متفرق کردن، متفرق ساختن، پریشان کردن، پریشان شدن
-
dispersion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکندگی، انتشار، تفرق، اوارگی، تجریهنور
-
disperser
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکنده
-
dispersible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکنده، متفرق شدنی
-
dispersity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکندگی
-
dispersers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکنده
-
dispersiveness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکندگی
-
dispersals
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکندگی
-
dispersed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پراکنده، پراکنده کردن، متفرق کردن، متفرق ساختن، پریشان کردن، پریشان شدن