کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
detonations پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
detonations
/ˌdetnˈāSHən/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
detonations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انفجارها، انفجار
-
واژههای مشابه
-
detonator
ترقۀ خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ابزاری که در مواقع اضطراری، در هنگام عبور چرخ قطار از روی آن، با ایجاد انفجاری کوچک، راننده را از خطر آگاه میکند متـ . ترقه
-
detonation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انفجار
-
detonable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انفجار، ترکیدنی
-
detonative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انفجاری، قابل انفجار
-
detonability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انفجار
-
detonator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انفجار، چاشنی، منفجر کننده
-
detonate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شدن، با صدا ترکیدن، ترکانیدن
-
detonated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شد، منفجر شدن، با صدا ترکیدن، ترکانیدن
-
detonates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر می شود، منفجر شدن، با صدا ترکیدن، ترکانیدن
-
detonational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انفجاری
-
detonating fuse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فیوز انفجار
-
volume-detonation bomb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انفجار حجم بمب
-
electrical synapse, ephapse, detonator synapse
همایۀ الکتریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] همایهای که مستقیماً و بدون ناقل شیمیایی پیام عصبی را از یک یاختۀ عصبی به یاختۀ عصبی دیگر منتقل میکند