کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
defines پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
defines
/diˈfīn/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
defines
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریف می کند، تعریف کردن، مشخص کردن، معین کردن، تعیین کردن، معنی کردن، معلوم کردن، متصف کردن، محدود کردن
-
واژههای مشابه
-
defining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریف کردن، مشخص کردن، معین کردن، تعیین کردن، معنی کردن، معلوم کردن، متصف کردن، محدود کردن
-
define
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعريف كردن، تعریف کردن، مشخص کردن، معین کردن، تعیین کردن، معنی کردن، معلوم کردن، متصف کردن، محدود کردن
-
definement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریف
-
definer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریف کننده
-
defined
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریف شده است، مشخص، معین، محدود
-
definers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعریف کننده ها
-
non defining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیر تعریف
-
ill-defined
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بد تعریف شده
-
densely defined operator
عملگر چگالدامنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] عملگری که دامنهاش چگال باشد
-
restrictive relative clause, defining relative clause
بند موصولی توصیفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] بندی که هستۀ اسمی خود را محدود و مشخص میکند و در درون آن ضمیری هممرجع با هسته واقع است