کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
death پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
death
/deTH/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
death
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرگ، فوت، درگذشت، فنا، مردگی، اجل، خاموش سازی یافوت، خواب مرگ
-
واژههای مشابه
-
deathful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرگبار
-
deaths
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرگ و میر، مرگ، فوت، درگذشت، فنا، مردگی، اجل، خاموش سازی یافوت، خواب مرگ
-
deathfulness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرگ و میر
-
heat death
گرمامرگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] وضعیت هر سامانۀ بسته که آنتروپی آن حداکثر است و ماده در حالت بینظمی کامل دمای یکسانی دارد و انجام کار در آن امکانپذیر نیست
-
perinatal death
مرگ پیراتولدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مرگ جنین در هفتۀ 28 حاملگی و بعد از آن یا مرگ نوزاد از تولد تا هفتۀ اول پس از آن
-
infant death
مرگ شیرخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] هرگونه مرگ در شیرخواران در بازۀ زمانی تولد تا 12ماهگی
-
maternal death
مرگ مادر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مرگ مادر بدون در نظر گرفتن علت آن در حین بارداری یا 42 روز پس از خاتمۀ بارداری
-
neonatal death
مرگ نوزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مرگ کودک زندهمتولدشده از زمان تولد تا 29 روزگی
-
sudden death
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرگ ناگهانی، مرگ ناگهانی ناگهان باخت
-
death toll
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمار کشته شدگان
-
death row
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رد مرگ
-
dance of death
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رقص مرگ
-
death house
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خانه مرگ