کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
data-based پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
data-based
/ˈdatəˌbās,ˈdā-/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
data-based
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مبتنی بر داده ها
-
واژههای مشابه
-
basely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه
-
basing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه گذاری، بنیان نهادن، مبنا قراردادن، پایه زدن
-
base
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، باز، مرکز، شالوده، ته، ریشه، زمینه، تکیه گاه، بناء، ته ستون، صدای بم، عنصر، بنیان نهادن، مبنا قراردادن، پایه زدن، فرومایه، خسیس، پست
-
based
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستقر، مبنی، متکی
-
bases
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایگاه ها، مبادی
-
data
داده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] اعداد و متن و مانند آن که میتوان آنها را به شکل خاصی مرتب کرد تا امکان ذخیرهسازی و پردازش آنها بهوسیلۀ رایانه فراهم شود متـ . دادهها
-
data
داده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] اطلاعات کمّی حاصل از مشاهدۀ یافتهها که مبنای استدلال و بحث و محاسبه قرار میگیرد متـ . دادهها
-
data
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داده ها، داده، اطلاعات، سوابق، مفروضات، دانستهها، سراغ
-
data acquisition card
فرهنگ لغات علمی
کارت دریافت دیتا
-
private data, personal data
دادههای شخصی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] دادههای متعلق به شخص حقیقی مشخص و معین
-
electrod-based dielectrophoresis
فرهنگ لغات علمی
دیالکتروفورزیس الکترود پایه
-
mos-based sensor
فرهنگ لغات علمی
حسگر برپایه اثر میدان
-
mos-based sensor
فرهنگ لغات علمی
حسگر برپایه نیمه رساناهای اکسید فلزی