کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
dashes پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
dashes
/daSH/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
dashes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خط تیره، فاصله میان دو حرف، این علامت، پراکنده کردن، رابطه، حرارت، بسرعت رفتن، بسرعت انجام دادن، بشدت زدن، خود نمایی کردن
-
واژههای مشابه
-
dashed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطعه قطعه، بسرعت رفتن، بسرعت انجام دادن، بشدت زدن، خود نمایی کردن
-
dash
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خط تیره، فاصله میان دو حرف، این علامت، پراکنده کردن، رابطه، حرارت، بسرعت رفتن، بسرعت انجام دادن، بشدت زدن، خود نمایی کردن
-
dashing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرابکاری، بی باک، بی پروا، جذاب، زنده دل
-
dash 1
تیره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] خطی کوتاه به شکل « ـ » که از خط پیوند بلندتر است و عموماً برای جدا کردن دو واحد از یکدیگر در نوشتار به کار میرود متـ . خط فاصله
-
dashing hopes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امیدوار است
-
dash down
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خم شدن
-
dashboard, dash 2
پیشخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و اجزای خودرو، مهندسی بسپار] مجموعهای در پایین شیشۀ جلو که ابزارهایی مانند ضبط صوت و صفحۀ نشانگر و کلیدها و فندک و مانند آن بر روی آن نصب میشود متـ . داشبورد
-
DASH diet, dietary approaches to stop hypertension
رژیم فشارخونکاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیم غذایی متشکل از میوهها و سبزیجات تازه و لبنیات کمچربی که با هدف کاستن از فشار خون طراحی میشود