کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
cuff پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
cuff
/kəf/
دیکشنری
کاف
اسم
cuff, stud
دکمه سر دست
slap in the face, cuff, box on the ear, buffet, spat on the face, skelp
سیلی
cuff, wristband
سراستین
bracelet, wristband, shackle, cuff, wristlet, manacle
دست بند
cuff
سردست پیراهن مردانه
strike, blow, impulse, bump, hit, cuff
ضربت
fist, handful, punch, clump, buffet, cuff
مشت
cuff
سیلی نرم
فعل
cuff
دستبند اهنین زدن به
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
cuff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاف، دکمه سر دست، سیلی، سراستین، دست بند، سردست پیراهن مردانه، ضربت، مشت، سیلی نرم، دستبند اهنین زدن به
-
واژههای مشابه
-
cuffs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاف ها، دکمه سر دست، سیلی، سراستین، دست بند، سردست پیراهن مردانه، ضربت، مشت، سیلی نرم، دستبند اهنین زدن به
-
rotator cuff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاتر روتور
-
off-the-cuff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خارج از کاف
-
off the cuff
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاموش کردن کاف