کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
crusts پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
crusts
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
crusts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلوچه ها، پوسته، پوست، قشر، کبره، پوست نان، پوسته سخت هر چیزی، ادم جسور و بیادب، قسمت خشک و سخت نان، کبره بستن
-
واژههای مشابه
-
crust
پوسته 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] بخش بیرونی کرۀ زمین
-
crusting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرد کردن، کبره بستن
-
crusted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرد شده، کبره بستن
-
calcareous crust, cale-crust
پوستۀ آهکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] افق سختشدۀ خاک که با کلسیمکربنات سیمانی شده است
-
oceanic crust
پوستۀ اقیانوسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، ژئوفیزیک] آن بخش از پوستۀ زمین که در زیر حوضۀ اقیانوسی قرار دارد و ضخامت آن پنج تا ده کیلومتر است
-
lower crust
زیرپوسته 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] بخشی از پوستۀ زمین، زیر ناپیوستگی کُنراد
-
snow crust
برفپوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] سطح بیرونی سخت و خشک برف
-
spring crust
بهارپوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی برفپوسته که از سخت شدن یخبرف شل براثر کاهش دما تشکیل شده باشد
-
bread crust
پوستۀ نان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] بخش خارجی و ترد نان که در هنگام پخت قهوهای و خشک میشود
-
weathering crust
پوستۀ هوازدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] پوستۀ ضخیم و گسترده از مواد هوازده
-
sun crust
خورپوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی برفپوسته ناشی از یخ زدن دوبارۀ بلورهای سطحی برف که آفتاب آنها را ذوب کرده است
-
upper crust
روپوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] بخشی از پوستۀ زمین بر روی ناپیوستگی کُنراد
-
upper crust
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوسته بالایی