کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
cost-of-living allowance پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
cost-of-living allow...
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
cost-of-living allowance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه کمک هزینه زندگی
-
واژههای مشابه
-
cost
هزینه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] ارزش پولی یا بهای انجام فعالیتها و خرید تجهیزات و نصب تأسیسات پروژه
-
costs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه ها، هزینه، ارزش، خرج، بها، قدر، ارزیدن، قیمت داشتن، ارزش داشتن
-
costing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه کردن، ارزیدن، قیمت داشتن، ارزش داشتن
-
cost
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه، ارزش، خرج، بها، قدر، ارزیدن، قیمت داشتن، ارزش داشتن
-
costful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باارزش
-
living
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندگي كردن، زندگی، معیشت، وسیله گذران، زنده، جاندار، در قید حیات، حی، جاودان
-
lively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنده، از روی نشاط، سرزنده، جالب توجه، سبک، با سرور وشعف، با روح
-
live on
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندگی کن
-
livenesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیطانی
-
lives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندگی می کند، زندگی، عمر، حیات، جان، دوام، زیست، دوران زندگی، حبس ابد، مدت، رمق
-
livings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندگی کردن، زندگی، معیشت، وسیله گذران
-
live
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زنده، زندگی کردن، زیستن، زنده بودن، منزل کردن، سکون کردن، دایر، سرزنده، موثر
-
living will
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندگی خواهد کرد