کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
correspondently پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
correspondently
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متناظر
-
واژههای مشابه
-
correspondence
تناظر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در نظریۀ اِسناد، نسبت دادن رفتار فرد به یک ویژگی شخصیتی در وی بهجای موقعیتی که در آن قرار دارد
-
corresponds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطابق است، مطابق بودن، برابر بودن، بهم مربوط بودن، مانند یا مشابه بودن، مکاتبه کردن، رابطه داشتن
-
correspondents
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خبرنگاران، خبرنگار، مخبر، مکاتب، مکاتبه کننده، طرف معامله، طرف مکاتبه
-
corresponder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاسخ دهنده
-
correspondences
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکاتبات، مکاتبه، مطابقت، تناظر، مراسلات، ارتباط، تشابه
-
corresponded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطابقت داشت، مطابق بودن، برابر بودن، بهم مربوط بودن، مانند یا مشابه بودن، مکاتبه کردن، رابطه داشتن
-
correspond
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطابقت، مطابق بودن، برابر بودن، بهم مربوط بودن، مانند یا مشابه بودن، مکاتبه کردن، رابطه داشتن
-
correspondence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکاتبات، مکاتبه، مطابقت، تناظر، مراسلات، ارتباط، تشابه
-
correspondency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکاتبات، ارتباط، تشابه، مراسلات
-
corresponding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متناظر، مکاتبه کننده، مکاتبهای
-
Bohr's correspondence principle, correspondence principle
اصل همخوانی بور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] اصلی که براساس آن، پیشبینیهای مکانیک کلاسیک به ازای اعداد کوانتومی بزرگ باید باهم مطابقت داشته باشد متـ . اصل همخوانی
-
corresponding image
تصویر متناظر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] هر تصویری از یک شیء که با دیگر تصاویر همان شیء تناظر داشته باشد
-
correspondence bias
سوگیری تناظری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← خطای بنیادین اِسناد