کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
controller پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
controller
/kənˈtrōlər/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
controller
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنترل کننده، ناظر، بازرس، حسابدار ممیز
-
واژههای مشابه
-
polarization controller
فرهنگ لغات علمی
کنترل کننده قطبش
-
controllable
واپایشپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ویژگی آنچه میتوان بر آن نظارت داشت یا آن را مهار یا محدود ساخت
-
controllability
واپایشپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] قابلیت آنچه بتوان بر آن نظارت داشت یا آن را مهار و محدود کرد
-
controlling
واپایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] فرایند رسیدگی و نظارت بر چیزی یا مهار و محدودسازی آن
-
controlled
واپاییده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ویژگی آنچه رسیدگی و نظارت یا مهار و محدود شده باشد
-
controls
شاهدها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ← گروه شاهد
-
controllable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل کنترل
-
controlled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنترل شده است
-
controllability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنترل پذیری
-
controls
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنترل ها، کنترل، بازرسی، کاربری، باز بینی، کنترل کردن، نظارت کردن، تنظیم کردن
-
controling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنترل کردن
-
controllably
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل کنترل است
-
controllers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنترل کننده ها، کنترل کننده، ناظر، بازرس، حسابدار ممیز