کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
consists پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
consists
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
consists
دیکشنری انگلیسی به فارسی
متشکل از، مرکب بودن از، شامل بودن، عبارت بودن از
-
واژههای مشابه
-
consistency
قوام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] خاصیتی نشانگر مقاومت ماده یا آمیزه در برابر شارش که ترکیبی از چند ویژگی قابلاندازهگیری مانند گرانروی، نقطۀ تسلیم و روانوَردی است
-
consistent
همخوان 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] سامانهای که اجزای آن با یکدیگر همخوانی یا سازگاری داشته باشد متـ . سازگار
-
consistently
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همواره
-
consistent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استوار، نامتناقض، ثابت قدم
-
consistences
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازگاری
-
consist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شامل، مرکب بودن از، شامل بودن، عبارت بودن از
-
consistible
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازگار
-
consisting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شامل، مرکب بودن از، شامل بودن، عبارت بودن از
-
consistence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سازگاری، استحکام، ثبات، درجه غلظت، توافق
-
consistency
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ثبات، استحکام، توافق، پیگیری، درجه غلظت
-
consisted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشکیل شد، مرکب بودن از، شامل بودن، عبارت بودن از
-
consistency of soil, soil consistency
قوام خاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری ـ جادهای] میزان مقاومت خاک در برابر جریان آب که به میزان رطوبت خاک بستگی بسیار دارد
-
brushing consistency
قوام قلمزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] شرایطی شارششناختی که در آن میتوان بهصورت دقیق مادۀ پوشش را با قلممو و بهصورت مناسب بر کارپایه (substrate) افزود