کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
condition پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
condition
/kənˈdiSHən/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
condition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وضعیت، شرط، حالت، حال، چگونگی، روزگار، شایسته کردن، مقید کردن، شرط نمودن
-
واژههای مشابه
-
condite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
condite
-
conditional
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشروط، شرطی، مشروطه، نا معلوم
-
conditioned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشروط
-
conditionals
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرایط
-
in condition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در شرایط
-
conditioning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تهویه، شایسته سازی
-
line conditioning, conditioning
اصلاح خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] بهسازی فنی عملکرد خطوط انتقال نظیر کاهش اعوجاج و کاهش مدت تأخیر در بسامدهای مختلف
-
delayed conditioning/ delay conditioning
شرطیسازی دیرآیند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] در شرطیسازی پاولفی، روشی که در آن محرک شرطی مدتی پیش از محرک غیرشرطی حضور دارد و با تکرار این روند بهتدریج پاسخی شرطی به وجود میآید
-
conditional inequality
نابرابری شرطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← نامعادله
-
traffic conditions
وضعیت تردد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] شرایط ناظر بر وسایل نقلیه براساس تنوع آنها و توزیع جهتی جریان عبور و نحوۀ استفاده از خطوط عبور و ویژگی رانندگان آنها در یک محدودۀ ترددی معین
-
roadway conditions
وضعیت راه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مشخصات هندسی یک معبر شامل نوع آن و شمار خطوط عبور و پهنای آنها در دو جهت و عرض شانه و سرعت درنظرگرفتهشده در طراحی و مسیربندی افقی و عمودی
-
conditional mood
وجه شرطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] وجهی از فعل که برای بیان وضعیتی به کار میرود که منوط به تحقق شرطی است
-
conditioned wheat
گندم آمایششده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گندمی که آن را برای فراوری بهتر آرد مرطوب میکنند و برای یکنواخت شدن رطوبت در لایههای خارجی آن، مدتی نگه میدارند