کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
compulsory پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
compulsory
/kəmˈpəlsərē/
دیکشنری
اجباری
صفت
compulsory, compulsive, mandatory, coercive, forcible, binding
اجباری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
compulsory
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجباری
-
واژههای مشابه
-
compulsoriness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجبار
-
compulsive, compulsory
اجباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مربوط به اجبار
-
compulsory process
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرآیند اجباری
-
compulsory voting, compulsory suffrage, mandatory suffrage
رأیدهی اجباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] قانونی در کشورهایی مانند استرالیا و بلژیک که شهروندان واجد شرایط را به رأی دادن در انتخابات ملزم میکند