کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
compound lever پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
compound lever
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اهرم مرکب
-
واژههای مشابه
-
compounder
آمیزهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] دستگاهی که در آن فرایند آمیزهسازی صورت میگیرد
-
compounding
آمیزهسازی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] فرایندی که در آن از اختلاط یک بسپار مذاب با مواد دیگر، آمیزه به دست آید
-
compoundable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کامپوزیتی
-
compounded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترکیب شده، ترکیب کردن، امیختن، مخلوط کردن
-
compounders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترکیب کننده ها
-
compoundness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترکیب
-
compounds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترکیبات، ترکیب، محوطه، جسم مرکب، بلور دوتایی، ترکیب کردن، امیختن، مخلوط کردن
-
compounding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترکیب کردن، امیختن، مخلوط کردن
-
volatile organic compound
فرهنگ لغات علمی
ترکیبات آلی فرار
-
compound bow, compound
کمان مرکب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] کمانی مجهز به قرقره و بافه که کشیدن زه را برای کمانگیر آسان میکند
-
compound meter, compound time
میزان ترکیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی میزان که هر ضرب آن تقسیمات سهتایی (ternary division) دارد
-
compound 2, chemical compound
ترکیب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] جسمی متشکل از دو یا چند عنصر در نسبتهای معین که با هم پیوند شیمیایی داشته باشند
-
purge compound, flushing compound, cleaning compound
آمیزۀ پاکسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] آمیزهای که بهصورت خاص برای تمیز کردن درون ماشینآلات فراوری تهیه میشود