کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
communicate پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
communicate
/kəˈmyo͞onəˌkāt/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
communicate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برقراری ارتباط، گفتگو کردن، معاشرت کردن، ارتباط بر قرار کردن، مکاتبه کردن، کاغذ نویسی کردن، مراوده کردن، فرا فرستادن
-
واژههای مشابه
-
communism
کمونیسم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی سیاسیـ اقتصادی که مالکیت ابزار تولید در آن عمومی است
-
community
اجتماع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] مجموعهای منسجم از افراد برخوردار از روابط نزدیک و مناسبات اجتماعی برپایۀ شماری از مشترکات، بهویژه حس تعلق به هویتی مشترک
-
communicatively
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتباطی
-
communicational
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتباطی
-
communalism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمونالیسم، سیستم اشتراکی، کمونیسم
-
communicativeness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتباطات
-
communicated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتباط برقرار کرد، گفتگو کردن، معاشرت کردن، ارتباط بر قرار کردن، مکاتبه کردن، کاغذ نویسی کردن، مراوده کردن، فرا فرستادن
-
communalization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توزیع کننده
-
communities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوامع، انجمن، اجتماع، عموم، عوام
-
communally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عموما
-
communicates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتباط برقرار می کند، گفتگو کردن، معاشرت کردن، ارتباط بر قرار کردن، مکاتبه کردن، کاغذ نویسی کردن، مراوده کردن، فرا فرستادن
-
communes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمون ها، بخش، مزرعه اشتراکی، صمیمانه گفتگو کردن، راز دل گفتن
-
communicators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارتباطات، شخص در تماس