کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
committed پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
committed
/kəˈmitid/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
committed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتکب شده، سپرده
-
واژههای مشابه
-
commitments
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعهدات، تعهد، الزام، ارتکاب، سرسپردگی، حکم توقیف
-
commits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتکب می شود، سپردن، مرتکب شدن، اعزام داشتن برای، متعهدبانجامامری نمودن
-
committing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرتکب شدن، مرتکب جنایت یا جنحه
-
commitment
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعهد، الزام، ارتکاب، سرسپردگی، حکم توقیف
-
zone of spatial commitement
حوزۀ دید مؤثر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] محدودهای که در آن علائم تأثیرگذار بر رانندگی در مسیرِ پیشِ رو قابل مشاهده است