کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
coast پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
coast
/kōst/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
coast
کناره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] نواری از خشکی در کنار دریا یا اقیانوس از جایی که رسوبات سست ساحلی تمام میشود تا جایی که تحت تأثیر دریا قرار دارد متـ . ساحل 3
-
coast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساحل، دریا کنار، سریدن
-
واژههای مشابه
-
coasting
خلاصرَوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] حرکت قطار با سرعت مناسب در سراشیبی یا سطح تخت بدون اعمال نیرو و ترمز برای صرفهجویی در مصرف انرژی
-
coastings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقوط
-
coasted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همسایه، سریدن
-
coasting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساحلی، سریدن
-
drowned coast
غرقهکناره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] بخشی از حاشیۀ ناهموار دریا که براثر بالا آمدن آب بهصورت مجموعهای از جزایر کوچک درآمده باشد
-
coast banksia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانک های ساحلی
-
coast boykinia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
boykinia ساحل
-
coast redwood
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قرمز مایل به قرمز
-
Pacific Coast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساحل اقیانوس آرام
-
West Coast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساحل غربی
-
coast lily
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لیلی ساحل
-
East Coast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساحل شرقی