کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
close call پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
close call
/ˌklōs ˈkôl/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
close call
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تماس نزدیک
-
واژههای مشابه
-
closely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیک است
-
close in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیک در
-
closing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسته شدن، بستن، مسدود کردن، محصور کردن، خاتمه دادن
-
closed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسته شد، بسته، مسدود، محصور، محرمانه، فراز
-
closeness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نزدیکی
-
closes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسته می شود، پایان، خاتمه، جای محصور، محوطه، انتها، ایست، بن بست، توقف، بستن، مسدود کردن، محصور کردن، خاتمه دادن
-
closed in
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در بسته
-
closings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسته شدن
-
closed caption/ closed-captioned
صدانوشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] سامانهای که ازطریق آن همۀ گفتارها معمولاً در پایین تصویر حک میشود و آواهای غیرگفتاری، مانند صدای شلیک تفنگ، صدای باد، خشخش برگها، صدای سرفه و موسیقی، نیز به همین ترتیب و معمولاً با رنگی متفاوت با رنگ زمینه به اطلاع بیننده میرس...
-
closed group
گروه بسته 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] گروهی که در برابر روابط اجتماعی بیرون از خود نفوذناپذیر است و درنتیجه، فاقد کنشهای متقابل با خارج از گروه است
-
close position
وضعیت بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] وضعیتی از آکورد که در آن فاصلۀ میان بخشهای «تِنور و آلتو» و «آلتو و سوپرانو» سوم یا چهارم باشند
-
closed cells
یاختههای بسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ساختار اَبرهای همرَفتی میانمقیاس با ظاهر و اندازههای نسبتاً یکسان که شبکهای از هوای صاف آنها را از هم جدا میکند
-
closed association
همبود قطعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] پیوستگی میان دو یا چند شیء یا عنصر باستانشناختی که به همراه یکدیگر یافت شدهاند و بر همزمانی نهشتهگذاری آنها دلالت دارد