کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
cleared پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
cleared
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
cleared
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاکسازی شده، زدوده، ترخیص شده
-
واژههای مشابه
-
clearings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاک کردن، نقل و انتقال بانکی، تسویه، تسطیح، تهاتر، مکان مسطح
-
clears
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاک می شود، روشن کردن، واضح کردن، زدودن، صاف کردن، تمیز کردن، ترخیص کردن، توضیح دادن، تبرئه کردن، خار چیدن
-
clearness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روشنایی، سلاست
-
clear
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روشن است، روشن کردن، واضح کردن، زدودن، صاف کردن، تمیز کردن، ترخیص کردن، توضیح دادن، تبرئه کردن، خار چیدن، واضح، صاف، شفاف، معلوم، صریح، زلال، بارز، اشکار، باصفا، ظاهر، جلی، سلیس، روان، ساطع، طاهر، پیدا
-
clearing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاکسازی، نقل و انتقال بانکی، تسویه، تسطیح، تهاتر، مکان مسطح
-
clear a signal, clear 1
آزادسازی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] تغییر نمای علامت از یک نمای بسیار محدود به نمای کمتر محدود
-
clearing anchors, clearing away anchors
لنگرآماده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مرحلۀ باز کردن و برداشتن تمامی تجهیزات مهار زنجیر و لنگر در عملیات لنگراندازی
-
clear anchor
لنگرآزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] وضعیتی که در آن لنگر در معرض دید قرار میگیرد و هیچ پیچوتابی در زنجیر آن مشاهده نمیشود
-
clear aspect
نمای آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] علامتی برای حرکت قطار
-
clear cutting
برش یکسره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] برداشت همزمان تمامی درختان جنگلی در یک ناحیه برای جنگلکاری یا به منظورهای دیگر
-
clear 2
پاک کردن 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] آخرین مرحلۀ پردازش برخوانی پس از قطع ارتباط یکی از طرفین
-
clear coat
شفافپوشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] پوشۀ شفافی که بر روی بُنپوشه قرار میگیرد
-
clearing 2
شفافسازی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] زدودن کدورت بافت در طی فرایند پردازش بافت