کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
circumstantial پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
circumstantial
/ˌsərkəmˈstanCHəl/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
circumstantial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موقت، ضمنی، تصادفی، مربوط به موقعیت
-
واژههای مشابه
-
circumstantiated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوشش داده شده، وارد جزئيات شدن، امارات لازمه را تهیه کردن، قرائن و امارت را بدست اوردن
-
circumstantiate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دور انداختن، وارد جزئيات شدن، امارات لازمه را تهیه کردن، قرائن و امارت را بدست اوردن
-
circumstantialities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
circumstanceialities، کیفیات، حالت و کیفیت، جزئيات
-
circumstantiation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقلب
-
circumstantiates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقررات، وارد جزئيات شدن، امارات لازمه را تهیه کردن، قرائن و امارت را بدست اوردن
-
circumstantiating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
circumstantiating، وارد جزئيات شدن، امارات لازمه را تهیه کردن، قرائن و امارت را بدست اوردن
-
circumstantially
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در حقیقت
-
circumstantiations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقررات
-
circumstantiable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل تحمل
-
circumstantial evidence
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شواهد حقیقی، اماره، اماره اتفاقی
-
circumstantial-situational drug use
مصرف موقعیتی مواد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مصرفی که منوط به موقعیت و شرایط خاصی است