کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
cast-iron پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
cast-iron
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
cast-iron
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چدن، سخت ومحکم، چدنی
-
واژههای مشابه
-
casting
گچگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] قرار دادن قسمتی از بدن در گچ
-
cast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب، گچ گیری، مهره ریزی، طاساندازی، انداختن، ریختن، در قالب قرار دادن، معین کردن، پخش کردن، افکندن، بشکل در اوردن، مطرود
-
cast on
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بر روی
-
caste
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کست، طبقه، قبیله، صنف، طبقات مختلف مردم هند
-
castes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کست ها، طبقه، قبیله، صنف، طبقات مختلف مردم هند
-
castings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریخته گری، پرتاب، چدن ریزی، سبک
-
irons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهنگر، اتو، اهن، اطو، فلز، اتو کردن، اتو زدن، اهن پوش کردن، اتو کشیدن
-
ironers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Ironers، مرد اهنین، اهنکار، اتو کش
-
ironed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اتو کردن، اتو زدن، اهن پوش کردن، اتو کشیدن
-
ironness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهنین
-
ironer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آهنگر، مرد اهنین، اهنکار، اتو کش
-
irone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
IRON
-
ironnesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ironnesses