کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
camping پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
camping
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
camping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چادر زدن، اردو زدن، خیل
-
واژههای مشابه
-
camp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اردوگاه، اردو، لشکرگاه، خیمه گاه، ربع، خیل، اردو زدن، چادر زدن، منزل کردن، خیمه زدن
-
camped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اردوگاه، اردو زدن، چادر زدن، منزل کردن، خیمه زدن
-
campe
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمپ
-
campings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اردوگاه ها
-
camps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اردوگاه ها، اردوگاه، اردو، لشکرگاه، خیمه گاه، ربع، خیل، اردو زدن، چادر زدن، منزل کردن، خیمه زدن
-
camp-on, camp-on-busy, camp 2
نوبتگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] تسهیلات یا خدماتی که به برخوان امکان میدهد تا زمانی که خط یا تجهیزات ارتباطی مورد درخواست مشغول است، در نوبت قرار گیرد
-
camp 1
اردوگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اقامتگاهی ارزانقیمت که مسافران با استفاده از چادر یا کاروانک در آن اقامت میکنند متـ . اردو
-
holiday camp
اردوگاه گردشگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مجموعهای اقامتگاهی که در آن انواع کلبه و کاروانک گردشگری را همراه با تسهیلاتی برای سرگرمی و خرید و پذیرایی در یک مکان در اختیار گردشگران قرار میدهند
-
fire camp
اردوی آتشنشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] محلی برای استقرار و نگهداری وسایل آتشنشانی و پشتیبانی و ارائۀ خدمات به آتشنشانها متـ . پایگاه آتشنشانی base camp
-
side camp
اردوی بینهبَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اردو یا محل استقرار شبانهروزی واحد بینهبَری
-
camp bed
تخت سفری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی تخت که غالباًً از آن در سفر استفاده شود
-
base camp
پایگاه آتشنشانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← اردوی آتشنشانی
-
trailer camp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اردوگاه تریلر