کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
bureaucrats پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
bureaucrats
/ˈbyo͝orəˌkrat/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
bureaucrats
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکرات ها، مامور اداری، مامور دولتی، دیوان سالار
-
واژههای مشابه
-
bureaucrat
دیوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] کارمند دفتری دولت که بهشدت پایبند قواعد اداری باشد
-
bureaucratize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکراتیزه کردن
-
bureaucratic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکراتیک، وابسته به امور اداری، وابسته به دیوانسالاری، وابسته به ادارهبازی وکاغذ پرانی
-
bureaucratization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکراتیزاسیون
-
bureaucrat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکرات، مامور اداری، مامور دولتی، دیوان سالار
-
bureaucratically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکراتیک
-
bureaucratized
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکراتیک
-
bureaucratism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکراسی
-
bureaucratizing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکراتیزه کردن
-
bureaucratizes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوروکراتیزه کردن
-
bureaucratic procedure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روش بوروکراتیک
-
bureaucratic politics model
الگوی سیاستگذاری بینادیوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] الگویی که در آن تصمیمگیری از میان گزینههای موجود در سیاست خارجی ازطریق چانهزنی و بدهبستان میان بخشهای مختلف حکومت صورت میگیرد