کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
burden پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
burden
/ˈbərdn/
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
burden
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارگیری، بار، مسئوليت، بار مسئوليت، وزن، گنجایش، طفل در رحم، بار کردن، تحمیل کردن، سنگین بار کردن
-
واژههای مشابه
-
burdens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارها، بار، مسئوليت، بار مسئوليت، وزن، گنجایش، طفل در رحم، بار کردن، تحمیل کردن، سنگین بار کردن
-
burdenable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل تحمل
-
burdening
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارگیری، بار کردن، تحمیل کردن، سنگین بار کردن
-
burdenous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بار سنگین
-
burdener
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خسته کننده
-
burdeners
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باربرها
-
burdened ship
کشتی راهده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← شناور راهده
-
burden of proof
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بار اثبات
-
beast of burden
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حیوانات بارور
-
chorus 1, refrain, burden
برگردان 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] قسمتی از متن یا موسیقی که در یک قطعۀ چندبندی بعد از هر بند تکرار میشود
-
genetic load, genetic burden
بار ژنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← بار جهشی
-
white man's burden
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باران مرد سفید
-
give-way vessel, burdened vessel
شناور راهده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شناوری که مطابق با قوانینِ راه باید از مسیر شناور دیگر دور شود متـ . کشتی راهده burdened ship