کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
bruise پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
bruise
/bro͞oz/
دیکشنری
کبودی
اسم
multiplication, beat, stroke, coining, hit, bruise
ضرب
bruise
کبود شدگی
bruise
تباره
squeezing, bruise, compressing, compression, contusion, forcing
ضغطه
فعل
knock, beat, pummel, flail, drive, bruise
کوبیدن
bruise
کبود شدن
bruise
کبود کردن
touch, hit, beat, slap, strike, bruise
زدن
bruise
کوفته شدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
bruise
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کبودی، ضرب، کبود شدگی، تباره، ضغطه، کوبیدن، کبود شدن، کبود کردن، زدن، کوفته شدن
-
bruise
فرهنگ لغات علمی
کبودی
-
bruise
فرهنگ لغات علمی
کبودی
-
bruise
فرهنگ لغات علمی
کبودی
-
واژههای مشابه
-
bruises
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کبودی، ضرب، کبود شدگی، تباره، ضغطه، کوبیدن، کبود شدن، کبود کردن، زدن، کوفته شدن
-
bruised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کبودی، کوبیدن، کبود شدن، کبود کردن، زدن، کوفته شدن