کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
brittling پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
brittling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکنندگی
-
واژههای مشابه
-
brittleness
شکنندگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] خاصیت مادۀ غذاییای که براثر فشار بهآسانی میشکند
-
brittle
شکننده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک، علوم و فنّاوری غذا] [ژئوفیزیک] ویژگی مادهای که بدون تغییر شکلِ مومسان بشکند [علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادۀ غذاییای که براثر فشار بهآسانی میشکند
-
brittleness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکنندگی، تردی، زودشکنی
-
brittlely
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکننده
-
brittled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چسبیده
-
brittle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکننده، ترد، بی دوام، زودشکن
-
brittles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تلخ
-
blue brittleness
تردی آبیرنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] نوعی تردی در فولادهایی که در دمای بین 200 تا 370 درجۀ سلسیوس بر روی آنها کار مکانیکی انجام شده است
-
brittle fracture
شکست تُرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، مهندسی بسپار] نوعی شکست فلز بدون تغییر شکل مومسان (plastic deformation) قابلملاحظه که در آن سرعت انتشار ترک، به دلیل تمرکز تنش زیاد در رأس ترک، بیشتر است
-
brittle bush
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوش شکننده
-
peanut brittle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بادام زمینی ترد و شکننده
-
brittle fern
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستاندار شکننده
-
brittle maidenhair
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستاندار شکننده