کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
breasting پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
breasting
دیکشنری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
breasting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیر دادن، سینه بسینهشدن، با سینه دفاع کردن
-
واژههای مشابه
-
breast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستان، سینه، نوک پستان، وجدان، افکار، هر چیزی شبیه پستان، سینه بسینهشدن، با سینه دفاع کردن
-
breastful
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیرین
-
breasts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سینه ها، پستان، سینه، نوک پستان، وجدان، افکار، هر چیزی شبیه پستان، سینه بسینهشدن، با سینه دفاع کردن
-
breast height
ارتفاع برابرسینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ارتفاع استاندارد از سطح زمین، عموماً برابر با 37/1 متر، که در آن قطر و محیط تنه ثبت میشود
-
breast-fed
تغذیهشده با شیر مادر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] کودکی که با شیر مادر تغذیه شده است
-
breast pocket
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جیب سینه
-
breast implant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایمپلنت سینه
-
breast-high
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستان بالا
-
breast-deep
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سینه عمیق
-
pigeon breast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستان کبوتر، سینه کفتری، برامدگی جناغ سینه
-
chicken breast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سینه مرغ
-
breast of lamb
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پستان گوسفند
-
bare-breasted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لاغر سینه