کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
break-in پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
emulsion breaking
نامیزهشکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] کاهش پایداری پراکنۀ مایعی در مایع دیگر
-
foehn break
وقفۀ گرمبادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← کاف گرمبادی
-
break lock
قفلشکنی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] وضعیتی که در آن حسگر یا ماسورۀ هدفجو (homing fuze) هدفی را که بر روی آن قفلگذاری شده بوده است، گم میکند
-
psychotic break
فروپاشی روانپریشانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] پدید آمدن ناگهانی علائم روانپریشی در فرد که به قطع رابطۀ او با واقعیت منجر میشود
-
symmetry breaking
شکست تقارن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] انحراف از تقارن که در بسیاری از سامانههای فیزیکی دیده میشود
-
edge break
شکستگی لبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری] فرسوده و شکسته شدن لبۀ آسفالت سطح روسازی راه
-
city break
شهرتعطیلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] تعطیلات کوتاهمدتی در شهرهای بزرگ که معمولاً تعطیلات آخر هفته را نیز در بر میگیرد و مشمول تعرفههای ارزانقیمت میشود
-
operator break-in
خدمات مداخلۀ کارور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که به کارور امکان میدهد بدون اجازه و بهعنوان طرف سوم بین دو مشترک خدمات خاص مرکز تلفن یا بین مشترک خدمات خاص مرکز تلفن و مشترک بیرونی وارد تماس شود
-
dormancy breaking
خوابشکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] تغییر طبیعی یا مصنوعی در رویان بذر بهمنظور تحریک آن برای جوانهزنی
-
break water
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکستن آب، موج شکن
-
breaking and entering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکستن و وارد شدن
-
record-breaking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رکورد شکستن
-
prison-breaking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندان شکسته
-
breaking away
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکستن دور
-
break even
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکستن حتی، صافی درامدن، بی سود و زیان شدن